انجمن ادبی اسدالله خان #طنز (قاشق زنی +محرمانه+ یلدا +شبِ شنبه +:[[مکررّ]قند => ــثبتـــ1403
یکی دیگر از رسوم دیرینه مردم این دیار در شب اول قاره سنت قاشق زنی است. دراین آیین نیز افراد با پوشاندن سر و صورت خود به درب منازل رفته و با به صدا در آوردن قاشق صاحب خانه را از حضور خود آگاه میکنند. در این هنگام صاحب خانه نیز به میمنت این شب مقداری از تنقلات و شیرینی خانگی را در ظرف آنان میریزد.
در لرستان مردم در شب چله «گندم شیره» مىخورند که گندمى است که در شیره مىخیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط مىکنند؛ سپس آن را روى ساج برشته مىکنند و همراه خلال بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط مىکنند و مىخورند.
یکى دیگر از رسوم زیباى لرها به این شکل بوده که پسران کوچک و نوجوان شب یلدا بر پشت بام خانهها مىرفتند و کیسهاى را به همراه طنابى از سوراخ دودکش خانهها به داخل آویزان مىکردهاند و شعرى محلى مىخواندند با این مضمون که:
صاحبخانه، انشاءالله خیر به خانه ات ببارد و کدخداى خانهات نمیرد. چیزى بده این پسر کوچک بیاورد.
صاحبخانه از تنقلاتى که براى شب چله تدارک دیده بود داخل کیسه مىگذاشت و گاهى پیش آمده که صاحبخانه براى مزاح دختر خردسال کوچکش را در کیسه گذاشته و آن پسر کیسه را کشیده بالا و این آشنایى در خیلى از موارد باعث ازدواج در بزرگسالى مىشده است.

شب یلدا شدم من سوی خانه گرفتـم پرتقـال وُ هندوانه
خیار وُ سیب وُ شیرینی وُ آجیل دوتـــا جعبه انــــار دانه دانه
گز وُ خربوزه و پشمک گرفتم بــرای خاطراتی جــــــاودانه
شب یلـــدا بدین بالا بلندی فـلان خواننده می خواند ترانه
به گوشم میرسد از دور وُ نزدیک نوای دلکشِ چنگ وُ چغانه
پس از صرف طعام وُ چای وُ میوه تقاضا کردم از عمّه سمانه
که از عهــد کهن با ما بگوید زِ رَســم باســـتان وُ آن زمانه
چه دل می برد ایشون دلبرانه پس از ایشان مرا بوسید چانه
نمی دانم چرا یک دفعه نامِ “جنیفر لوپز” آمــــــــد در میانه
عیالم گفت:خواهان منی تو و یا خواهان آن مست چمانه؟
به او با شور وُ با غماض گفتم: عزیزم با اجازه، هـر دُوانه!!
نمی دانی چه بلوایی به پا شد از آن گفتـار پاک و صادقانه
به خود گفتم :چرا؟دادی بهانه ”مگر” دیگر شود وی راضیانه
خلاصه آنچنـان آشــوب گردید که افتـــادم برون از آسـتانه
ز پشت در زدم فریاد وُ گفتم: “مدونا” هم کنارش، همسرانه!!
شبِ یلدا به روی من نشد باز شدم چـون مرغ دور از آشیانه
شب جمعه بـرای وی نوشتم: ندامت نامــه، امّضـا محرمانه
نمی دانم اگــر نامه بخوانه شبِ جمعه میــآد پیشم بمانِه
درِ گوشش کنم صد بار تکرار- *بگویم آخرین حرفــــم همانه!!
انجمن ادبی اسدالله خان #طنز (محرمانه +یلدا +شب جمعه + :[[تکرار ]قند (مکررّ) => ــثبتـــ
آدما همیشه فکر میکنن میشه برگشت
میشه جبران کرد،
میشه معذرت خواست،
میشه توضیح داد،
اما چیزی که آدما بهش فکر نمیکنن اینه که هرچیزی یه زمانی داره،
از زمانش که گذشت،
دیگه بود و نبودش فرقی نداره،
وقتی از زمانِ درستِ یه چیزی بگذره،
دیگه هرکاری هم بکنی قابلِ جبران نیست.
آدما همیشه اشتباه میکنن!
سال های طولانی است که با محمدبنعیسی، وزیر سابق خارجه و فرهنگ و سفیر سابق مراکش در واشنگتن، آشنا هستم. تقریباً در این دو دهۀ اخیر، هر ساله به دعوت او برای شرکت در کنفرانس علمی- فرهنگی اصیله به مراکش رفتهام. طنجه را مثل شیراز میشناسم. در قهوهخانههایش در گوشه و کنار شهر، به ویژه در قسمت قدیم و عتیق، در نزدیکی مرقد ابنبطوطه، چای نعناع نوشیدهام و شیرینی خوشطعم طنجهای خوردهام. کتابفروشیها را نه تنها میشناسم، که با برخی از آنها دوست شدهام. کتاب تازهای که در مراکش منتشر میشود، به من خبر میدهند. پس از موج بهار عربی در تونس و مصر، در مراکش شاهد بودیم که پادشاه به سرعت دست به اصلاحات اساسی و بدون مجامله و اتلاف وقت زد.
نخست، شورایی انتخاب کرد که به بررسی و اصلاح قانون اساسی بپردازند. انتخابات آزاد برگزار کرد، اسلامگراها در انتخابات پیروز شدند، و سرنوشت کشور از سال ۲۰۱۲ تا به امروز در اختیار آنها قرار گرفت. منتها پادشاه گفت سه مسئولیت او، که در واقع به قول عربها همان سهم شیر بود، برای او بماند:
فرماندهی کلِّ قوا، فرماندهی اطّلاعات و امنیت و رهبری دینی به عنوان امیرالمومنین!
✅ محمّد بن عیسی میگفت: «دیر وقت شب نهم مارس ۲۰۱۱ در هتلی در پاریس بودم. وقتی سخنان محمّد ششم پادشاه مراکش را شنیدم، از شوق با صدای بلند گریه کردم. نگران کشور و ملّتم بودم. از آینده هراس داشتم. ساعتی گریه کردم. خدا را شکر کردم. کشور و ملّت ما دچار ویرانی و انشقاق و نفرت نمیشود.»
✅ محمّد ششم در واقع ظرف دو هفته به جمعبندی رسیده بود، که با خواست مردم -به ویژه جوانان- موافقت کند و کشور و حکومت را در مسیر اصلاح محاسبه شده و سنجیده قرار دهد.
در مراكش، به محض اين كه حكومت ديد در روز بیست فوریه سال ۲۰۱۱ مردم تظاهرات كرده اند، با تدبیر و درایت و سرعت بر موج تظاهرات نشست و خواستۀ مردم را به رسمیّت شناخت. به تعبیری، در حقیقت انقلاب را با تور اصلاح قانون اساسی شکار کرد!
✅ برای هدایت شورای اصلاح قانون اساسی، شخصیّتی را انتخاب کرد که در حلقۀ حکومتی نبود، مستقل بود و مورد اعتماد مردم.
در نطق ۱۷ ژوئن خود به همین نکته اشاره کرد، که برای نخستین بار است که قانون اساسی مراکش به دست خود مراکشیها و برای همۀ مراکشیها اصلاح میشود، و مشاوران خارجی در این موضوع دخالتی ندارند. عبدالّلطیفالمنونی، شخصیّت علمی، حقوقی و دینی مستقل، مسئول شورای اصلاح قانون اساسی شد.
بدین ترتیب، با حرکتی نرم و زمانشناسانه، موج بهار عربی در مراکش مهار شد. شما هر سال که به مراکش بروید، از حجم سرمایهگذاری و توسعۀ کشور، به شگفتی خواهید آمد. میلیاردها دلار از کشورهای عربی و اسلامی در مراکش صرف ساخت هتل، ساختمان های مسکونی و شرکتهای صنعتی و کشاورزی و خدماتی و تجاری شده است. بازار مراکش برای جوانان افریقایی که از قاره سیاه میآیند، بازار کار است. در دارالبیضاء دیدم برای آنها بازارچههایی ساختهاند تا در کنار خیابانها دستفروشی نکنند، این یعنی نشانۀ رونق نسبی اقتصادی در کشور.
تمام سخن این بود که محمّد ششم، صدای مردم را به موقع شنید، و پاسخ منطقی و به هنگام داد. انتخابات آزاد برگزار شد، حزب عدالت و توسعه اكثريّت آراء را به دست آورد، عبدالاله بنکیران از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ نخستوزیر بود. در انتخابات ۲۰۱۷ نیز، همین حزب اکثریت خود را حفظ کرد، و سعدالدّین عثمانی از ۲۰۱۷ به عنوان نخستوزیر مراکش انتخاب شد. دولت و حکومت، و نهادهای نظامی و امنیّتی، در امر انتخابات مصلحتاندیشیهای خود را دخالت ندادند. جامعه آرام گرفت، نتیجۀ انتخابات دستکاری شده نبود، و در نتیجه وجدان عمومی جامعه قانع شد.
اگر بشّار اسد هم همین کار را انجام داده بود بیتردید حکومت سوریه سقوط نمیکرد.
خاطرات یلدا (1403) امشب شب مهتابِ عزیزم اُومده
موضوعات مرتبط:
خبر،
طنز تلخ،
شعر،
متفرقه،
موقت،
ـــــــثبتـــــ،
کاتب ویژه
برچسبها:
خاطرات یلدا,
1403
ادامه مطلب