.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب <head> <title>انجمن ادبی اسدالله خان

انجمن ادبی اسدالله خان
ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی 
قالب وبلاگ

غم با لطف تو شادمانی گردد

عمر از نظر تو جاودانی گردد

گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک

آتش همه آب زندگانی گردد

آخوند وُ سپاه وُ چارپا جنگیدن
تاپاک شود جهان ازین شاشیدن
یا ریشه این هر سه شود گائیدن
یا سرخ به خون خویش در غلتیدن

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام

زان می که در پیمانه‌ها اندرنگنجد خورده‌ام


موضوعات مرتبط: سیاسی، غزل، طنز تلخ، طنز(فکاهی)  جُک، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، ادبی- شعر
برچسب‌ها: دوبیتی, رباعی, ــــــــثبتــــــ, انجمن ادبی اسدالله خان
[ پنجشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۴ ] [ 17:30 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

چون روضه ی آخوند طرب انگیز است،
از فاتحه وُ شکست هم لبریز است
هفت سینِ نکوست: آنچه روی میز است
در روزِ نخست ! آخرِ پاییز است!
انجمن ادبی ، فرهنگی ، هنری اسدالله خان :دوبیتی +تحقیق

مطالعات نشان می‌دهند که رفتار انسان در شرایط دشوار به شدت تحت تاثیر محیط و اجتماع قرار دارد. در جوامعی که بر پایه‌ی اعتماد، امنیت روانی و حمایت متقابل بنا شده‌اند افراد تمایل بیشتری به همکاری و توجه به دیگران دارند.
تبیین و اجرای قانون به شکل دموکراسی مستقیم، باعث می‌شود که انسان‌ها کمتر به سمت خودمحوری بروند، و از احساس ترس و رقابت برای بقا خواهد کاست.
انحصار قدرت در دست یک فرد یا گروه خاص، به احساس ناامنی یا همان اضطراب اجتماعی خواهد افزود.
وقتی شرایط سخت می‌شود، جامعه برای تک تک افراد، ناامن شده و همگی به انحای مختلف آسیب خواهند دید .


موضوعات مرتبط: خبر، سیاسی، غزل، طنز تلخ، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، خاص(رمزدار)
برچسب‌ها: انجمن ادبی, فرهنگی, هنری اسدالله خان, دوبیتی
ادامه مطلب
[ دوشنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 23:32 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

ما شُهره به صادرات قالی هستیم

در مدح و مجیز ما متعالی هستیم

فارغ زِ تمام هــــنرّ بینِ مِلــل

اُستادِ شهیرِ(خا.یه )مالی هستیم

***

مجنونِ بیابانی شیرین شده ام
لبریز دویدن پِیِ نسرین شده ام

مابین جنون و نسل فرهاد شدن
چون مرغ مهاجرانِدیرین شده ام

صافی صفتان را چــه غم از روز حساب است
بیچــاره بــوَد آن که به رخساره نقـــاب است

دل در گــروِ ظــاهــــر هـــر کـس نتـــوان داد
در دیـده گهـی مــار، همــاننــد طنـــاب است

از واعــظ جــاهــل نتــوان موعظــه آموخت
هـر شعبده ای را نتـــوان گفـت خراب است

اغفـــال بــزرگــیّ عِمــــامــه مشــو هـــرگـــز

مخزن الاسرار نظامی گنجوی..

پیر زنی را ستمی در گرفت

پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد و دامن سنجر گرفت

کای ملک آزرم تو کم دیده‌ام وز تو همه ساله ستم دیده‌ام

شحنه مست آمده در کوی من زد لگدی چند فرا روی من

بیگنه از خانه برویم کشید موی کشان بر سر کویم کشید

در ستــــم آباد زبانم نهاد مُــــهر ستم بر در خانم نهاد

گفت فلان نیم‌شب ای کوژپشت بر سر کوی تو فلانرا که کشت

خانه من جست که خونی کجاست ای شه ازین بیش زبونی کجاست

شحنه بود مست که آن خون کند عربده با پیرزنی چون کند

رطل زنان دخل ولایت برند پیره‌زنان را به جنایت برند

آنکه درین ظلم نظر داشتست ستر من و عدل تو برداشتست

کوفته شد سینه مجروح من هیچ نماند از من و از روح من

گر ندهی داد من ای شهریار با تو رود روز شمار این شمار

داوری و داد نمی‌بیـــنمت وز ستـــم آزاد نمی‌بینمت

از ملــــکان قـوت وُ یاری رسد از تو به ما بین که چه خواری رسد

مال یتیمان ستدن ساز نیست بگذر ازین غارت ابخاز نیست

بر پله پیره‌زنان ره مزن شرم بدار از پله پیره‌زن

بنده‌ای و دعوی شاهی کنی شاه نه‌ای چونکه تباهی کنی

شاه که ترتیب ولایت کند حکم رعیت برعایت کند

تا همه سر بر خط فرمان نهند دوستیش در دل و در جان نهند

عالم را زیر و زبر کرده‌ای تا توئی آخر چه هنر کرده‌ای

دولت ترکان که بلندی گرفت مملکت از داد پسندی گرفت

چونکه تو بیدادگری پروری ترک نه‌ای هندوی غارتگری

مسکن شهری ز تو ویرانه شد خرمن دهقان ز تو بیدانه شد

زامدن مرگ شـــماری بکن میرسدت دست حصاری بکن

عدل تو قندیل شب افروز تست مونس فردای تو امروز تست

پیرزنانرا بسخن شاد دار و ین سخن از پیرزنی یاد دار

دست بدار از سر بیچارگان تا نخوری پاسخ غمخوارگان

چند زنی تیر بهر گوشه‌ای غافلی از توشه بی توشه‌ای

فتح جهان را تو کلید آمدی نز پی بیداد پدید آمدی

شاه بدانی که جفا کم کنی گرد گران ریش تو مرهم کنی

رسم ضعیفان به تو نازش بود رسم تو باید که نوازش بود

گوش به دریوزه انفــــاس دار گوشه نشینی دو سه را پاس دار

سنجر اقلیم خراسان گرفت کرد زیان کاین سخن آسان گرفت

داد در این دور برانداختست در پر سیمرغ وطن ساختست

شرم درین طارم ازرق نماند آب درین خاک معلق نماند

خیز نظامی ز حد افزون گری بر دل خوناب شده خون گری



وقتی که هــوا موجب تشکیل حبـــاب است

بــا زهـــد ریــایی نـرسـد کس بـه خـــداونــد
میـوه ندهد دست چلاقی کــذاب است

زهـــد و شــرف اهـــل ریـــا در نظـــر خـــلق
دریاچه ی قم دیده ولیکن چو سراب است

تـا دل نشـود پــاک، چــه سـودی؟ ز عبـــادت
چون غزه و لبنان دفتعی که جواب است

آنکـو کـه همــه عمــر خطـــا کـرد و خیــانـت
در نـــزد خـــداونــد، ســزاوار عِقــــاب است

احسان و کــرم خصلت انسـانی محض است
مانند چراغی که به ویرانه ثـواب است

با صــدق و صفــا لطف و وفــا کن تو به میهن
مقبــول خــدا وند یقین روز حساب است

حـاصـل نـدهـد وقـت خـــزان، بــذر عبـــادت
پـاداش عمــل، حرمت تقـــوای شــباب است

تعجیــل بـه هـــر امـــر، شـده نهــی، ولیکـــن
وقـت عمـــل نیـک، ســـزاوار، شــــتاب است

کـــن پـــاک دلــت را که شــوی واقـف اسـرار
گَـرد گنـه مـاسـت کلینیک حجـــاب است

آنکس که بود مستِ میِ انجمن دی

فریاد برآورده در انجمنِ مسـت شـراب است


موضوعات مرتبط: موقت، ـــــــثبتـــــ، حکایت،روایت، ادبی- شعر، کاتب ویژه
برچسب‌ها: اسدالله خان, دوبیتی, انجمن, جنونِ نسل فرهاد
ادامه مطلب
[ پنجشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۳ ] [ 20:47 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

محتاج ترّحم  وُ پـریـشان هستند
مُردند اگر شکار  بی جان هستند
گرگان شبیه  گوسفندان هستند 
گرگند ، اگر شبیه چوپان هستند

 

تضمین در مقابل ملت ایران چگونه معنی و مفهوم خود را حفظ خواهد کرد . وقتی که انسان های بی گناه به جای «واکسن» به مرگ حتمی تسلیم شدند زیرا  رهبر عوضی ورود واکسن را (ممنوع ) اعلام کرد. شما اگر مخالف شرق و غرب عالم هستید چرا مدت هاست وزارت خارجه ایران به دیوزگی  در (وین ، هتل گُبورگ)  کنگر خورده  ولنگر انداخته  و در مقابل هیچ خبری از آن پخش  نمی شود .

   گدایانی در ایران حکومت می کنند که اصل ونسب آنان از اعراب فراری  از همین کشورهای عربی است که اکنون همین پسمانده های خود را به عنوان موجود زنده قبول نمی کنند ( وای به روزی که گدا معتبر شود// گر معتبر شود زِ خدا بی خبر شود)

ایهام : دو پهلو بودن (دین، مذهب و حکومت) در احکام (اعدام ،تجاوز و غارت بیت المال) زندگی در حالِ حاضر در دنیا را به عمیق ترین چالش های امنیت و اصلی ترین پشتوانه برای بقاء بشر در معرض  سهمگین ترین سقوط قرار دارد  افراد ضعیف و ناتوان  بدون هیچ  پشتوانه و تضمنی در مسیر نابودی قرار داده شده است ، لیکن هنگامی که امنیت ضعیف ترین ها مورد هدف واقع می شود در عین حال طبیعت قدرت ها را در معرض نابود و انقراض قرار می دهد این مطلب را دانشمندان در مطالعه تاریخ دریافته اند . انقلاب ها و تحولات بشری در طول تاریخ ثابت کرده عوامل تغییرات خود بخود دستخوش تغییر و تبدیل معکوس قرار می گیرند و به وسیله ی همان از بین خواهند رفت و نابود خواهند شد .ترس از عوامل بوجود آورنده تغییرات راس هرم را به وحشت می اندازد . اکنون راس هرم قدرت از ضعیف ترین عوامل تغییر است که خود را در لبه ی پرتگاه سقوط در زباله دان تاریکِ تاریخ قرار داده است، زیرا هیچ گونه تضمین و ضمانتی در قبال رهبری  صحیح وپاسخگوئی  وجود ندارد ، در عین حال از قدرت های دنیا  طلب تضمین می نماید . بی شرف هائی  که غیرت را لگد مال کرده اند ، چارپایانی که همه ی حیوانات را بد نام کرده اند ، کفن پوشانی که دیروز علیه رژیم  به خیابان ها می آمدند و مردم را به ایستادگی  و وحدت دعوت می کردند امروز مخالفان خود را از روی پشت بام مورد هدف گلوله قرار میدهند . درمیان معترضین حضور پیدا می کنند و از فاصله  یک متری  اعتراض کنند گان را در مقابل شلیک گلوله  قرار می دهند و با سربلندی ندای حقوق بشر سر می دهند و شهدای جنگ به راه انداخته کذائی  را سپر بلای خود قرار می دهند .تضمین و ضمانت رهبری صحیح  امروز  باید در پیشگاه بین الملل  پاسخگوی جنایات  وخباست های خود قرار گیرد . ملت ایران با سکوت خود  اعتراض بین الملل را به دعوت می طلبد وسرنگونی رژیم وحشت و دیکتاتوری و بی قانونی را در جهان سر خواهد داد .


 

 


موضوعات مرتبط: خبر، سیاسی، تصویر(عکس)، عکس(تصویر)، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، خصوصی(خاص)
برچسب‌ها: کاتب ویژه, دوبیتی
ادامه مطلب
[ پنجشنبه پنجم اسفند ۱۴۰۰ ] [ 2:11 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

  انجمن ادبی اسدالله خان(ــثبتـ:دوبیتی +نیلوفرانه ، برباد ) +ترانه ک اجرا، نسرین + نیلو فرانه جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

༺࿇🤍࿇༻
بی‌تو، من پژمرده ام ای ماه روشن کیمیا
یا به‌رؤیــا ‌خُـــفته ام‌ ای‌ماهِ ‌جوشن کیمیا
یاکه"امواجِ"غمت‌ دل‌رابه‌"ساحل" می‌برد
تاکه قـقنوسِ توام گلشن به گلشن کیمیا

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

  انجمن ادبی اسدالله خان(ــثبتـ:دوبیتی  +گلشن کیمیا، برباد ) +ادبیات+ تواردجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

 

عکس عاشقانه بغل گرفتن,عکس عاشقانه بوسه و بغل

گر بيدل و بي‌دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم 

در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني
زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم 

پيش آي دمي جانم ، زين بيش مرنجانم
اي دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم 

ساقي مي جانان بگذر ز گران جانان
دزديده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم 

رندي و چو من فاشي ، بر ملت قلاشي
در پرده چرا باشي ؟ آهسته که سرمستم 

اي مي بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم 

از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از يار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم

تا از خود ببريدم من عشق تو بگزيدم
خود را چو فنا ديدم ، آهسته که سرمستم 

هر چند به تلبيسم در صورت قسيسم
نور دل ادريسم ، آهسته که سرمستم 

در مذهب بي‌کيشان بيگانگي خويشان
با دست بر ايشان آهسته که سرمستم 

اي صاحب صد دستان بي‌گاه شد از مستان
احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم 

***اینو نمیگم به این یار به اون یار به هر یار
میمیرم برات نه یک بار نه صد بار هزار بار
بذار سر روی سینه ام که دل صفا میکنه
دل من آروم آروم تو رو صدا می کنه

چله نشین قبله عاشقام
زتار موی تو و گل بوسه هام
ببین چه تسبیحی درست شد برام
حالا دل من شبا خدا خدا می کنه
دل من آروم آروم تو رو صدا میکنه

چه بگویم چه بگویم
بسته غم راه گلویم
منم دلبسته تو
خراب و خسته تو

دوست دارم قد یه دنیا
یه وقت منو نگذاری تنها

اینو نمیگم به این یار به اون یار به هر یار
میمیرم برات نه یک بار نه صد بار هزار بار
بذار سر روی سینه ام که دل صفا میکنه
دل من آروم آروم تو رو صدا می کنه

چله نشین قبله عاشقام
زتار موی تو و گل بوسه هام
ببین چه تسبیحی درست شد برام
حالا دل من شبا خدا خدا می کنه
دل من آروم آروم تو رو صدا میکنه

چه بگویم چه بگویم
بسته غم راه گلویم
منم دلبسته تو
خراب و خسته تو

دوست دارم قد یه دنیا
یه وقت منو نگذاری تنها

دوست دارم قد یه دنیا
یه وقت منو نگذاری تنها

دوست دارم قد یه دنیا
یه وقت منو نگذاری تنها

دوست دارم قد یه دنیا
یه وقت منو نگذاری تنها

اجرا : نسرين

**


موضوعات مرتبط: سیاسی، شعر، تصویر(عکس)، موقت، عکس(تصویر)، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، خصوصی(خاص)
برچسب‌ها: انجمن ادبی اسدالله خان, ــثبتـ, دوبیتی, نیلوفرانه
ادامه مطلب
[ جمعه هشتم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 20:1 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

  انجمن ادبی اسدالله خان(ــثبتـ:دوبیتی +نیلوفرانه ، برباد ) +ادبیات+ تواردجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

༺࿇🤍࿇༻
بی‌تو، من پژمرده ام ای ماه روشن کیمیا
یا به‌رؤیــا ‌خُـــفته ام‌ ای‌ماهِ ‌جوشن کیمیا
یاکه"امواجِ"غمت‌ دل‌رابه‌"ساحل" می‌برد
تاکه قـقنوسِ توام گلشن به گلشن کیمیا

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

  انجمن ادبی اسدالله خان(ــثبتـ:دوبیتی  +گلشن کیمیا، برباد ) +ادبیات+ تواردجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 


موضوعات مرتبط: خاص(رمزدار)، موسیقی، ادبی- شعر
برچسب‌ها: انجمن ادبی اسدالله خان, ــثبتـ, دوبیتی, گلشن کیمیا
ادامه مطلب
[ جمعه هشتم بهمن ۱۴۰۰ ] [ 13:21 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

در آتش هجران تو جانم سوزد

بی طعم لبت روح وُ روانم سوزد

در عمق خیالِ من چه کردی نیلو

از عشق تو راه کهکشانم سوزد

***

من عاشق چشمان تو بودم، تو ولی حیف

افتاده به دامان تو بودم، تو ولی حیف 

یک عمر به من زخم زدی، طعنه شنیدم 
یک عمر پریشان تو بودم، تو ولی حیف 

هرچند نبودی که بخوانی غزلت را 
هرچند غزلخوان تو بودم، تو ولی حیف 

گفتم که بیا عشق! بیا تازه بمانیم
یک عمر هراسان تو بودم، تو ولی حیف 

تو منجی دنیای منی، عشق منی تو

من عاشق چشمان تو بودم، تو ولی حیف

خوش نشستی در دلم! از هر ترانه بیشتر
من تو را از هر کسی در این زمانه بیشتر...
می زنم خود را به کج فهمی! تو کارت را بکن
هی بریز و هی بپاشان آب و دانه بیشتر
سینه ات امن است و گنجشکی شبیه من تو را
دوست دارد از هزاران آشیانه بیشتر
هرچه دوری کرده باشی عشق مثل بومرنگ
بی مهابا می کند سویت کمانه بیشتر
آب می ریزی به رویِ آتشِ من! پس چرا
اشتیاقت می کشد در من زبانه بیشتر؟
بی صدا می آیم و در خواب می بوسم تو را
سعی خواهم کرد باشم بی نشانه بیشتر

 


موضوعات مرتبط: خبر، غزل، عکس(تصویر)، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، خصوصی(خاص)، خاص(رمزدار)
برچسب‌ها: ـــثبتــــ, نیلوفر, دوبیتی, راه کهکشان
ادامه مطلب
[ چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۴۰۰ ] [ 16:19 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ انجمن ادبی اسدالله خان  #ـــثبتــــ (خفن :تفسیر +دوبیتی )  ع ش ق=عشق : => ــثبتـــجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

با معنی و مفهوم  سخن  باید گفت !
اشعار ِ خطرناک و  خفن  باید گفت !

خیام اگر  رباعی از  مِی  می گفت؛
 از  رنج وُ غمِ وطن ، وطن بایدگفت !

رام‌ترین نوع بی‌شعورها، بی‌شعورهای آب‌زیرکاهند.،،،،البته منظور این نیست که این نوع بی‌شعورها،،،،،کم‌خطرتر از بقیه بی‌شعورهایند،،،،بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمی‌آیند.،،،بی‌شعورهای آب‌زیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بی‌شعورهای تمام‌عیار ترجیح می‌دهند که ،،،،پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند،اما در عین حال همواره می‌دانند که چگونه این خنجر غلاف‌شده را به‌موقع بیرون بکشند،،،،و بدون اینکه هیچ‌کس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند.

دو چیز هرچه مکررتر و ژرف‌تر به آن می اندیشم،،،،ذهنم را با شگفتی و هیبتِ باز هم تازه‌تر و فزاینده‌تری به خود مشغول می‌دارد:آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من



جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ انجمن ادبی اسدالله خان  #ـــثبتـــ دوبیتی ـــثبـتـــ(خفن:هستیم هنوز )  ع ش ق=عشق : => ــثبتـــجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 


موضوعات مرتبط: سیاسی، طنز تلخ
برچسب‌ها: انجمن ادبی اسدالله خان, ـــثبتــــ, خفن, تفسیر
ادامه مطلب
[ شنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۰ ] [ 9:7 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اسدالله خان : علاقمند اجتماعی- سیاسی+ سیاست روز +طنز تلخ روزگار نامناسب  بروفق مرادِ  حاکمان و زیر نظر لاشخوران مفسد جهت چپاول اموال و زیر پاگذاشتن (عدالت اجتماعی ) برای نیل به قدرت روز افزونِ دنیای  واپس گرا و اسلامِ به تحریف کشیده شده برای اقتدار گداصفتان تازه به دوران رسیده به مصداق( وای به روزی که گدا معتبر شود) روضه خوان هائی که در سر هرکوچه پاتق گدا ئی خود را به نوچه های خود سرقفلی می دادند تا جای دیگری را در چنته خود در آورند ، امروزه کشور را به خاک سیاه نشانده اند تا تلافی حقارت روزهای گدائی خود را در آورند ، سربازی نرفته اند و مردم  را به اجباری می برند ، نیمی از جامعه را که ناموسان مردم هستند را در درجه دوم از انسانیت محسوب می کنند ، به رسم چپاول خود ساخته ولی امر جامعه جهانی و(حومه) خود راخطاب می کنند .
  مستضعفین عالم را تحریک به ستیزه جوئی می کنند تا در جهان اسم ورسم پیدا کنند .غم واندوه را مسلک خود ساخته ودر پسِ پرده به عیاشی و خوشگذرانی ولذت طلبی پنهانی مشغول باشند حکومت سلطنتی برای خود رقم زده اند تا بر جهانیان سلطه پیدا کنند، این ماه ِ محاق روز از پس پرده بیرون خواهد آمد و رسوائی  چندین ساله خود را عیان خواهد کرد وآنگاه پس از آن جهانیان به تحقیق خواهند فهمید که طشت رسوائی این اَرازل و اُوباش چه خون هائی را به ناحق بر زمین ریخته اند و چگونه خونخواران ندای ننه من قریبم سرداده اند و با نام اسلام و سپر قرار دادن  خون به ناحق ریخته جوانان ، قرآن ها بر سر نیزه کرده اند که اسلام در خطر است و اینک  این مدعیان اسلام خود بزرگترین خطر برای جوامع مذهبی و باطلاق گسترده وعمیقی در جهان ایجاد کرده اند که واقعیت مذهب ومرام را زیر سئوال برده اند .به امید روزی که از تیر های برق در معابر عمومی آویزان شوند .تف وُ لعنت سرتا پایشان را فرا گیرد  .ندای آزادی بشر  در سراسر جهان  به گوش رسد...
لینک دوستان
لینک های مفید