.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب <head> <title>انجمن ادبی اسدالله خان

انجمن ادبی اسدالله خان
ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی 
قالب وبلاگ

آن شنیدستی دوهل از دور بِه
گفت : اُلاغی کن اُلاغی فَـربِه

اسب تازی ، از اُلاغ شرّ بِه
گر نداری چار پائی خر بِه!

پدر بخندید و ارکان دوبیتی پسندید .
برادران... به جان برنجیدند!

تا مرد سخن نگفته باشد...
عیب و هنرش؛ نهفته باشد!

هر بیشه گمان مبر خالیست
شاید که پلنگ؛ خفته باشد!

دیشب نشسته بودم، در زیرِ ماهِ کامل
شالِ حریرِ مهتاب، خُو کرده خوش شمائل

آتش سَماع می‌کرد، در پیشگاهِ معشوق
جاری شد از نگاهت، حسّی شبیهِ منجوق

از هیبتِ خروشش، سیمایِ عقل آشفت
پیغامِ آشنایی، تا اوجِ آسمان گفت:

در گوشِ قلبمان کرد، بانویِ عشق نجوا
بابا بزرگِ آدم، با سیبِ سرخِ حوّا

آن کوله بارِ عرشی، پایین گذاشت از دوش
گسترده کرد فرشی، می رفت سوی آغوش

از شرمِ گونه هایش، آهسته بوسه بر دست
هم چشمِ خود فروبست، هم چشمِ ماه را بست

عطرِ خدا که پیچید، دریا به باد رو کرد
گریان شد آسمانی در ماه، جستجو کرد

دریا :غزل ترانه می خواند، عاشقانه
لب بر لبش ت نهاده ، هی می زند جوانه

باران و ابر و آتش، دریا و موج و مهتاب
مجنون وُ مست و بی تاب گشتندمثل تالاب

بر قلبِ کهکشان خورد، تیری چو تیرِ آرش
گرمایِ عشق می‌داد،آهنگِ قلب پارش

هستی نگاه می‌کرد، بر عشقِ پاکِ ایران
آنگه به سجده افتاد، در پایِ عشق، شیران


موضوعات مرتبط: غزل، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، کاتب ویژه، ترانه
برچسب‌ها: انجمن ادبی, اسدالله خان, آنگه به سجده افتاد, در پایِ عشق
[ جمعه چهارم خرداد ۱۴۰۳ ] [ 0:31 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اسدالله خان : علاقمند اجتماعی- سیاسی+ سیاست روز +طنز تلخ روزگار نامناسب  بروفق مرادِ  حاکمان و زیر نظر لاشخوران مفسد جهت چپاول اموال و زیر پاگذاشتن (عدالت اجتماعی ) برای نیل به قدرت روز افزونِ دنیای  واپس گرا و اسلامِ به تحریف کشیده شده برای اقتدار گداصفتان تازه به دوران رسیده به مصداق( وای به روزی که گدا معتبر شود) روضه خوان هائی که در سر هرکوچه پاتق گدا ئی خود را به نوچه های خود سرقفلی می دادند تا جای دیگری را در چنته خود در آورند ، امروزه کشور را به خاک سیاه نشانده اند تا تلافی حقارت روزهای گدائی خود را در آورند ، سربازی نرفته اند و مردم  را به اجباری می برند ، نیمی از جامعه را که ناموسان مردم هستند را در درجه دوم از انسانیت محسوب می کنند ، به رسم چپاول خود ساخته ولی امر جامعه جهانی و(حومه) خود راخطاب می کنند .
  مستضعفین عالم را تحریک به ستیزه جوئی می کنند تا در جهان اسم ورسم پیدا کنند .غم واندوه را مسلک خود ساخته ودر پسِ پرده به عیاشی و خوشگذرانی ولذت طلبی پنهانی مشغول باشند حکومت سلطنتی برای خود رقم زده اند تا بر جهانیان سلطه پیدا کنند، این ماه ِ محاق روز از پس پرده بیرون خواهد آمد و رسوائی  چندین ساله خود را عیان خواهد کرد وآنگاه پس از آن جهانیان به تحقیق خواهند فهمید که طشت رسوائی این اَرازل و اُوباش چه خون هائی را به ناحق بر زمین ریخته اند و چگونه خونخواران ندای ننه من قریبم سرداده اند و با نام اسلام و سپر قرار دادن  خون به ناحق ریخته جوانان ، قرآن ها بر سر نیزه کرده اند که اسلام در خطر است و اینک  این مدعیان اسلام خود بزرگترین خطر برای جوامع مذهبی و باطلاق گسترده وعمیقی در جهان ایجاد کرده اند که واقعیت مذهب ومرام را زیر سئوال برده اند .به امید روزی که از تیر های برق در معابر عمومی آویزان شوند .تف وُ لعنت سرتا پایشان را فرا گیرد  .ندای آزادی بشر  در سراسر جهان  به گوش رسد...
لینک دوستان
لینک های مفید