.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب
|
انجمن ادبی اسدالله خان ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی
|
انجمن ادبی اسدالله خان(طنز :سگ سیاه ،سفید) نامه زبل خانِ طهرونی به رهبرمسلمین جهان و حومه! نمیدانم به چه اسمی خطابتان کنم... نمیدانم اصلا میذارن این متن به دستتان برسد یا نه. ولی بعیدم نیست شاید روزی بدست چلاقتان رسید. زبل خان ایرانی هستم. اگه خواستید یا خواستند دستگیرم کنند کارشان را راحت کردم البته چپ وُ راستشان هیچ فرقی نارد. هضرت غآقا نمیدانم از کجا شروع کنم، بس که حرف دارم. و سوال بی جواب. حظرت آقا نمیدانم شما یارانه میگیرید یا انصراف داده اید. اگر یارانه میگیرید که باید روزگارتان سخت باشد. نمیدانم چجوری با اون حقوق بخور نمیر امورات زندگی را می گذرانید.(سلف سرویس: چگونه هست )که در سخنرانیهایتان به گرانی مواد غذایی هیچ اشاره ای نمی کنید؟وختی انغلاب شد پدرم می گوید نان یک تومان بود اما حالا نان یواش (پنصد تومن ) سنگک (سه الی پنج هزار تومن ) سیب زمینی کیلوئی یازده هزار تومان)اکثر مواد غذائی هزار برابر شده... وقتی پیش دوستانی که چفیه بهشون هدیه داده اید و پیشانی بند جانم فدای رهبر بر پیشانی دارند از این حرفها میزنم میگویند آقا ازاین مشکلات خبر ندارند. ولی من مانده ام شما که از کوچه پسکوچه های یمن، از تظاهراتشان در سیاهی شب، حتی از تونلهای پر پیچ خم حزب الله خبر دارید چطور از مشکلات خودمون خبر ندارید؟ غآقا جان! (بادنجان چلاق)فدای جدت! پول آب و برق و گاز میدهی؟ هیچ دقت کردین چه ارقام عجیب غریبی دارند. غــــآقـــآا جون (قربون اُون دست چلاقت)برای عید بچه هایتان لباس خریدید؟ ای وای ببخشید یادم نبود بچه های شما ماشااللهگَنده شده اند. از آقا مجتبی بپرسید خریدند؟ ولی ما كه نتوانستیم هیچ چیزی بخریم. چون نه دولت بهمون عیدی داد، نه تو بازار بودیم که دمار از روزگار مردم در بیاریم.(سهم امام زمان «عج» خمس ، زکات ) به شما می رسد .یا از کیسه خلیفه (ببخید از بیت المال ) ارتزاق می کنید (لاکچری) راستی غآقا جان این روزها بد جوری بی حجابا گیر دادین دوباره ! راستی وقتی میگیریدشون ازشون میپرسید شام چی خوردن؟ ازشون میپرسید دردشون چیه یا فقط کتکشون میزنید که ادب بشن؟ گناه نکنن! آقا جان دلم می خواهد یک روز ببینمت(بریمن به دست چلاقت) بخدا قول میدهم چفیه ات را نخواهم برای تبرک. بابام یه دونه داره. وقتی میره کارگری میندازه دور گردنش میگه آفتاب که میخوره تو سرم جگرم می سوزه. غـــآقا جان بابام میگه خیلی وقته بازار کارگری هم خراب شده... آقا جان بیکاری بد دردیه. راستی آمارشو دقیق دارین؟ ولی از ارتش چهل میلیونی ایرانی تو تلگرام میشه یکم حرف زد. راستی آقا جان چند وقتیه هر چی زور میزنم نمیتونم واسه امام حسین گریه کنم...(نماز روزه وُ اصول وُ فروع دین که بشاش طوش) بابام میگفت شکم گرسنه دین و ایمون حالیش نیست (لا معاشَ لَه لا معادَ لًه. ) ینی چــــی؟؟؟؟ غآقا جان وقتی سخنرانی میکنید ماشاالله چقد آدم دورتون جم میشن. من عاشق اون تکبیر گفتنای وسط حرفاتونم. چقدم جانم فدای رهبر میگن!(ای رهبر حرموزاده ک.س.کشگیری آزاده ) آقا جان درسته موشکم لازم داریم. ولی نونم لازم داریم ها. میگین آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه، ولی بابام میگه آمریکا همه غلطاشو کرده (این مائیم که هیچ گُهی نمی تونیم بخورید) نمودونم این دعوای ول کن تا ول کنم کی تموم میشه که هر دو طرف عقده هاشون رو سر ما خالی میکنه. هر وقت که غلطی میکنه من بیکار میشم. همه چی گرون میشه داروهاى مادرت پیدا نمیشه. حتی راننده تاکسی هم همینارو می گفت. ببخشقید اگه یکم باهاتون صمیمی حرف زدم. آخه یادم رفت... دارم این حرفارو به ولی امر مسلمین جهان و حومه حرف می زنم ( آی قرص قمر زمین که لطف ندارد آز آسمان چه خبر ) . بابام میگه ماه رمضون نمیخواد روزه بگیرین. میگه خیلی ضعیف شدین. گناهتون گردن من. راستی گناهمون گردن کیه؟ اصلا گناه داره یا نه؟ یعنی ما میریم جهنم؟ آخه پولم نداریم کفاره بدیم. نمیتونيم قضا کنیم. بابام هر موقع که یارانه میدن یه مرغ میخره. تاز میگن اونم میخوایین قط کنین. درسته یا شایعه درست کردن؟ داداشم میگه میخوام برم درس آخوندی بخونم این روزا نون آخوند جماعت تو روغنه. بابام هم بهش میخنده . تا حالا سرکوچتون سلف سرویس برای تکمیل مواد غذائی چیزی میخره یا همش از عاسمون برای شما نازل میشه راستی آقا جان شما شغلتون چیه؟ همین رهبر هستین یا شبا هم میرید (با دست چلاق )سر یه کار دیگه؟ بابام که کارگره شبا هم میره پلاستیک اینا جم میکنه. میگه نون در آوردن عار نیست. راستی ما ماهواره نداریم. یه وقت فکر نکنین این حرفارو از ماهواره یاد گرفتم. امروز بابام میگفت سیگارم گرون کردن. مامانم گفت آخ دلم خنک میشه این سیگارو گرون میکنن. شاید کم بکشی. ولی بابام میگه هر وقت میرم تو فکر ناخداگاه سیگارم روشن میشه دست خودم نیست. مامانم میگفت واسه دختر همسایه خاستگار اومده ولی جهیزیه نداشت. بهش جواب رد دادن آخه بابای اونم کارگره. سرتونو درد نمیارم گفتنی زیاده. ولی تورو خدا یکمم به فکر ما باشید. بخدا گناه داریم. راستی ضریح هایی که برای امام هامون میسازید لطف میکنید دستتون درد نکنه . ماشاالله چقد طلا بهش زدین؟؟ بابام میگه یه نفر می خواسته این طلاهارو با دندونش بکنه دندوناش چسبیده بوده به ضریح!!الله اعلم!! انجمن ادبی اسدالله خان(طنز :سگ سیاه ،سفید) موضوعات مرتبط: خبر، سیاسی، غزل، طنز تلخ برچسبها: انجمن ادبی, اسدالله خانِ طهرونی ادامه مطلب [ سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 0:14 ] [ ـــــثبتـــــ ]
[ ]
|
|
| [ انجمن ادبی اسدالله خان : وبلاگ ـ[ ـــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب ] [ Weblog Themes By : http://anjomamn-asdolakhan.blogfa.com/http://mahamiy.blogfa.com/] |