.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب
|
انجمن ادبی اسدالله خان ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی
|
تلفن زنگ زد .مثل همیشه با کمی تانی. گوشی رو برداشتم ..گفتم الو بفرمایید از اُون طرف گوشی. با صدای بلند گفت. الو. از دفتر کدخدا تماس میگیرم .. با عجله گفتم. بله بفرمایید. گفت. دکتر اسدالله خان ...گفتم بله خودم هستم ..گفت جناب اسدالله خان شمایی. !گفتم. بله حاج آقا. خودم هستم ..راستش رو بخواهید هر از گاهی این حاج آقا بابنده تماس میگیره .. گفت اول. بگو از کی مدرک دکترا گرفتی که خودتو دکتر معرفی میکنی. گفتم ای بابا حاج آقا در دوره وُ زمونه ما با مصوبه مجلس هرکی چند ماه باباش وپدر بزرگش هم رفته باشه جبهه از کلی امتیازات برخورداره. واز یه درجه تحصیلی بالاتر. هم استفاده میکنه. مکاتبه ای ها ومجازیها و خرید دانشنامه ای ها و افتخاری ها و دانشگاه سر کوچه ما هم جای خود !!حالا ما با بیست سال مدرک ارشد !!خودم رو دکتر معرفی میکنم. ایراد میگیری .. سکوتش رو تفسیر به لبخند حاجی تعبیر کردم. ..گفت خب بگذریم. نامه اعمالتو نگاه کردم البته خیلی سطحی یه چیرایی نوشتن برات که در تعبیر وتفسیر ش گیر کردن ممکنه توضیح بدی. ..مبادا با این برداشت ملایکه کارت به ماده صد وتخلفات وهیات امنا کشیده بشه .. گفتم ببخشید کدام قسمت دارای ابهامه بفرمایید تا توضیح بدم. گفت همان قسمت که در رابطه با آب ونان ودندان نوشتی. خیلی شبهه برانگیره و احتمالاً سر و کارت با کرام الکاتبین. ..کمی مکث کردمو وگفتم. حاج آقا ما در دوره وزمونه ای زندگی کردیم که مردم میخوندند اما نمی فهمیدند .گوش میدادند اما فکر نمیکردند ..نخونده ونفهمیده تا دلت بخواد عمل میکردن خب میون این جماعت با چه زبونی حرف بزنی که مانع گردش زمین نشن! هزار بار گفتیم. وکسی اصلا گوش نداد ..مثل زامبی ها یا طلسم شده ها فقط به بالا نگاه میکردند هرچه گفتیم این رگ گردن شما خشک شد کمی استراحت به مغز نداشته تان بدهید کسی گوش نمی داد. گردنها رو بالا. گوشها تیز پشت خم کرده همچون لوسیفر کارتون سیندرلا! حاجی گفت خب دوباره زدی جاده خاکی. گفتم شرمنده ام. جون کلام این بود که وقتی نفهمی معنی هر که دندان دهد نان دهد یعنی چی!انوقت حماقت هایی ازت سر میزنه که آخر عمری گریبان خودت باباتو ننه تو جد وُ آبادت رو میگیره. .حاجی گفت یه کم شفاف تر بگو .گفتم حاج آقا خوش بحالت که بچه دار نمیشی اونجا همه چی بساطش فراهمِ اما از بچه خبری نیست. چه حالی میکنیدا!حاج آقا گفت نه اسدالله خان هیچ از این خبرا نیست. بوی کبابی که وصفش رو برات تعریف وتعبیر کردن بوی خر داغ کردن ! مهم نیست ادامه بده. .گفتم حاج آقا شما که از ملایکه مقربی عمری داری. که قبل از پیدایش آدما هم خدا رو خدمت کردی. شایدم از اول مسعــول دفتر کدخدا بودی. تا حالا مثل ما دیده بودی!سکوت حاج آقا معنا دار بود !ادامه دادم. ما دچار کم آبی شدیم دچار مشکلات همه جانبه شدیم وهزار آرزو به دلمون موند فقط به یه دلیل!ان هم به دلیل اینکه کتاب نخوندیم. به شعور نرسیدیم!چشمها بسته وگوشها باز!!! هر چی اومد سرمون گفتیم این حکمت خداست .آزمایش خداست ..در حالی که ما مختار بودیم که مثل کارتون فقط بگو نه!هر از گاهی یه بار رگ گردنمون رو کج وراست میکردیمو ومیگفتیم نه!این هم ازمون نیومد وشد همان که نمی بایست میشد. .جمعیت پرواز کرد کد خدا دیگر نه نان داد ونه آب. به جاش بخاطر حماقت ما تا تونست خشکسالی فرستاد ..حالا اینکه ما حماقت کردیم وُمحیط زیست رو نابود کردیم وهر دم بیل یه محصول نا مناسب در یه زمین نامناسب کاشتیم و آب رو هدر دادیم جای خودش. کلا. به نظرم بیراهه رفتن ما نه تنها سبب شد به سمت خدا نیایم بلکه خدا رو هم از انتخاب ازمایش خودمون پشیمون کردیم. آخرداستان هم که مشخصه!!..از پشت گوشی حاجی گفت. که ابنطور من گفتم به ملایکه که این بابا اهل این حرفا نیست. خیلی خودیه!دلسوزه!الان هم ناراحته اما چاره ای نداره! با این توضیحات فکر کنم مشکل اون صفحه از نامه اعمالت کلا برطرف شد .. حالا جدای از نامه اعمالت چی تو دلت میگذره. اخه ما فقط خط وربط عینی رو می بینیم. از نیت شما که خبر نداریم ..گفتم ادما وقتی برا یه لقمه نون بیشتر!!! خدا رو نمی بینن. تاوان رفتارشون رو بعدا پس میدهند ..همه مشکلات الان واینده ما نتیجه اشنباهات وخطاها ودنیا طلبی ها وزرنگی ومتابعت از هوای نفسمون در گذشته وحاله!!افق دید که به روز وشب باشه. اینده ای برات باقی نمی مونه!چنان بیاندیشیم وعمل کنیم که ایندگان از یاد ما احساس نفرت وانزجار نکنند ...حاج آقا گفت. خدا همه شما رو هدایت کنه. وگوشی رو گذاشت.........الان صد هزار سالی هست که مردم. با خواهش من. وقبول خداوند. هر چند ماه یه بار میرم سری به حاج اقا میرنم. هنوز مسول دفتر خداست. وقتی میپرسم اوضاع چطوره. !؟نفسی میکشه ومیگه تعریفی نداره!روز بروز بدتر از دیروز ـــثبتـــ گزارش مفصل گفتگوی اسدالله خان (با خودِ کد خدا)
موضوعات مرتبط: خبر، سیاسی، طنز تلخ، طنز(فکاهی) جُک، متفرقه، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان برچسبها: ـــثبتـــ, گزارش, مفصل گفتگوی آسدالله خان, انجمن ادبی اسدالله خان [ شنبه ششم آذر ۱۴۰۰ ] [ 19:23 ] [ ـــــثبتـــــ ]
[ ]
|
|
| [ انجمن ادبی اسدالله خان : وبلاگ ـ[ ـــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب ] [ Weblog Themes By : http://anjomamn-asdolakhan.blogfa.com/http://mahamiy.blogfa.com/] |