.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب <head> <title>انجمن ادبی اسدالله خان

انجمن ادبی اسدالله خان
ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی 
قالب وبلاگ

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

  انجمن ادبی اسدالله خان(ــثبتـ:پائیز >>> مهر +عمآمه ، برباد ) بازگشائی+جنگِ قدرت هاجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

معلمی  رفت قصابی تا گوشت بخرد.
 قصاب او را شناخت. جلو آمد دست او بوسید و یک صندلی آورد و گفت بفرما بنشین،
به شاگرد خود گفت: دو  کیلو گوشت گوساله  بدون استخوان، دو  کیلو گوشت گوسفندبا استخوان است و دو کیلو گوشت چرخ کرده برای آقا بگذار.
قصاب به معلم گفت :بیا تا شما را با ماشینم  برسانم .

در راه معلم از او سوال کرد: ببخشید ،من تا حالا شما را نشناختم/ ممکن است خودت معرفی کنید.
قصاب گفت :من یکی از دانش آموزان شما بودم .روزی که جدول ضرب از من سوآل کردی بلد نبودم و از مدرسه فرار کردم. رفتم کارگر قصابی و قصاب شدم. الحمدلله حالا چند مغازه قصابی و چند مزرعه و اصطبل پرورش گاو و گوسفند دارم.
معلم  گفت: کاشکی من هم آن روز با شما از مدرسه فرار کرده بودم .

انجمن ادبی (اسدالله خان) : اولاً ملت ها در کنار دولت ها طالب جنگ نیستند و نیازمند تعاملات اقتصادی فی مابین ملل جهان هستند دوم تجربه دو جنگ جهانی ونیز ابعاد جنگ سرد و جنگ بیولوژیک ثابت کرد بازنده اصلی مردم هستند پس مردم در کنار دولت‌ها نخواهند جنگید و این بررسی نشان می‌دهد که دولت ها با پیش دستی و اشراف اطلاعاتی به ضعف منابع خصوصاً آب و ذخایر انرژی براین اصل اتفاق دارند که باید به یک مدیریت واحد جهانی، کاهش جمعیت هدف و تمرکز در مناطق تعیین شده اقدام کنند.

 با این فرض در آینده با جهانی خلوت مواجه خواهیم بود چرا که حتی پروژه نفت در برابر غذا نیز که پس از اشغال عراق توسط نیروهای ناتو انجام شد رنگ باخت و مانند گذشته در فهرست اخبار وتیتر های جهانی نیست. 

 ما هرچند با جمعیت مشتاق مهاجرت از داخل مواجه ایم اما باید به این نکته توجه کنیم که این یکپارچه‌سازی و توجه به رویکرد مدیریت واحد جهانی، انسان مهاجر را در قالب همان قید و بند های فرمایشی باز خواهد کشاند. 

 تجربه عینی در همسایگی ما در افغانستان نشان داد که پس از آن کودتا که با سکوت اقوام مختلف همراه بود، جنگ داخلی اتفاق نیفتاد و از سهم خواهی به شیوه سنتی ومتداول خبری نبود. استانها یکی یکی تصرف شد ومردم خسته از چهار دهه جنگ و خونریزی چشم بر رخدادهای سیاسی بستند. این نمونه مفهومی نشانی برای سایر کشورهاست که در آن نیز فرسایش سیاسی و اقتصادی فرهنگی کار را به جایی می انجامد که مشارکت مردم در عرصه های مختلف کاهش شدیدی خواهد داشت و این بی توجهی بستر را برای مدیریت واحد جهانی مهیا می کند. ما امروز شاهدیم استمرار پروژه وعده‌ها وکشدار شدن روند توسعه سراب گونه یکی از تاثیر گذار ترین آیتم در این برهه زمانی است.

ایران کشور قدرتمندی است و برای پاسداری از مرزها و حریم های قانونی تجارت و تردد مسافر، زیر بار حرف زور نمی رود و اجازه نمی دهد که هیچ کشوری، طرح ها و الگوهایی پیاده کند که معادل قراردادن دیگران در برابر عمل انجام شده باشد. بنابراین در ماجرای مسدودسازی اخیر نیز، تهران هیچگاه نخواهد پذیرفت که اختلافات مرزی باکو – ایروان و پیامدهای تغییرات بعد از جنگ اخیر قره باغ، منجر به تغییرات ژئوپولیتیکی دفعتی و محدودسازی گزینه های ترانزیتی ایران شود.

جمهوری آذربایجان نباید این واقعیت را فراموش کند که طی مدتی طولانی، ایران به عنوان یک همسایه قدرتمند و سخاوتمند، برای رفع مشکلات باکو، اقدامات و حمایت های گسترده ای انجام داده که سوآپ و کمک به نخجوان، تنها بخشی از آن است. چرا که بدون کمک های ایران، نخجوان به عنوان یک قطعه منفصل و تک افتاده جمهوری آذربایجان، در شرایط دشواری قرار می گرفت.

در پایان باید گفت، موضوع رفع اختلافات مرزی و پایبندی به آداب حُسن همجواری، موضوعی است که در وهله اول، به خود همسایگان ذینفع، یعنی ایران، آذربایجان و ارمنستان ارتباط دارد و در گام نخست، برای حل این مشکلات، نیاز به نشست سه جانبه تهران، باکو، ایوان احساس می شود.

صد البته در این میان، ایران علاوه بر ذینفعی که به خاطر اختلاف دو همسایه، منافعش در خطر قرار گرفته، می تواند نقش یک کشور استراتژیک و میانجی را بر عهده داشته باشد. کما این که در گرماگرم اختلاف و ستیز بین ارمنستان و آذربایجان، ایران بارها حُسن نیت خود و تلاش برای تشریک مساعی را به نمایش گذاشت و برای پایان دادن به اختلافات باکو – ایروان، وارد صحنه شد.

در شرایط کنونی هم، توان و حُسن نیت ایران، کمتر نشده بلکه بیشتر شده است و گزینه معقول برای همسایگان، این است که به جای پناه بردن به ابزارهای تحریک کننده همچون قراردادن دیگران در برابر عمل انجام شده و واکنش های دفعتی، راهبردهایی را در دستور کار قرار دهند که به سود آرامش و امنیت منطقه و نقل و انتقال کالا و مسافر باشد.



 و مگر می توان ریشه ظلم را با ششلول از بین  برد...؟
 به خاطر همین، وقتی پس از ترور شاه، آن نظم ناصرالدین شاهی فروریخت ایران در دریائی از ناامنی و هرج و مرج غرق شد و مردم تاسف می خوردند به نظم استبدادی ناصری!
و حاجى محمدكاظم ملك التجار به درستی گفته بود که «مردک تو مگر انوشيروان عادل را پشت دروازۀ شهر سراغ داشتى كه جانشين ناصرالدين شاه شود؟.»( مستوفی، شرح زندگانی من...ج ۲،ص ۶)

🌾چنین شد که مردم یکی از پرشکوه ترین مراسم ترحیم شاه شهیدشان را برگزار کردند و روز سوم واقعه، فوج های مردمی كه براى جشن تاجگذارى آمده بودند با موزيك عزا از جلو جنازۀ گذشتند و تمام طبقات مردم برای مجلس ترحیم، تكيۀ دولت را پر ساختند، شعرا اشعارى جانسوز در شرح واقعه سروده و حتى «عاش سعيدا و مات شهيدا» را هم براى مادۀ تاريخ فوت او پيدا كردند و شاه شهيد لقبش دادند...
اما این تنها شاعران نبودند بلکه زبان حال میلیون ها مردم در اطراف و اکناف ایران بود که ورد زبانشان این اشعار بود:


آن ميرزا رضاى قد كمانچه
زد شاه شهيد را طپانچه
و یا:
آن ميرزا رضاى قد كوتوله
زد شاه شهيد را گلوله


البته این مردم حتی اشعاری نیز حاکی از فحش ناموسی بر قاتل خواندند که استهجان شان اجازه ی نقل نمی دهد...!

✅به نظر می رسد که میرزا رضا به ریشه نزده بود بلکه کاملا به کاهدان زده بود، چون به قول شهریار:

گیرم از سرها گسست افسارها  
داغ مُهر بندگی بر ران ماست


 

 

  تصویر : رهبر فراری (جمبوری اسهالی) 

 

      واکسن  #اَبتر<< بدو(همآهنگ  ــــثبتـــ  اختلاس ازین ولایت امام دُمبه شُفصدم#رهبرنمیخواهیم

 


 

گفت: با روانه شدن بیش از 15 میلیون و  600 هزار نفر دانش آموز به سوی مدارس سال تحصیلی جدید در حالی آغاز شد که بزرگ ترین وزارتخانۀ کشور وزیر ندارد!

گفتم: اگر وزیر می داشت چه می کرد و چه می توانست بکند که حالا نکرده اند؟

گفت: هیچ!! همین کاری را می کرد که حالا می کنند!

می گویند روزی ملانصرالدّین از روستایی می گذشت. الاغش را دزدیدند. او بر فراز بلندی رفت و فریاد زد:

یا الاغم را زود برایم بیاورید یا کاری می کنم که با روستای قبلی کردم!

دزدان الاغ ترسیدند و فوراً الاغش را برایش آوردند. بعد محرمانه از او پرسیدند:

اگر الاغت را نمی آوردیم،چه می کردی؟

پاسخ داد: می رفتم یک الاغ دیگر می خریدم!!چه می توانستم بکنم؟ 

 


برچسب‌ها: انجمن ادبی اسدالله خان, تمثیل, غزل, ـــثبتـــ دوبیتی ــثبتـــ
[ چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۰ ] [ 14:30 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اسدالله خان : علاقمند اجتماعی- سیاسی+ سیاست روز +طنز تلخ روزگار نامناسب  بروفق مرادِ  حاکمان و زیر نظر لاشخوران مفسد جهت چپاول اموال و زیر پاگذاشتن (عدالت اجتماعی ) برای نیل به قدرت روز افزونِ دنیای  واپس گرا و اسلامِ به تحریف کشیده شده برای اقتدار گداصفتان تازه به دوران رسیده به مصداق( وای به روزی که گدا معتبر شود) روضه خوان هائی که در سر هرکوچه پاتق گدا ئی خود را به نوچه های خود سرقفلی می دادند تا جای دیگری را در چنته خود در آورند ، امروزه کشور را به خاک سیاه نشانده اند تا تلافی حقارت روزهای گدائی خود را در آورند ، سربازی نرفته اند و مردم  را به اجباری می برند ، نیمی از جامعه را که ناموسان مردم هستند را در درجه دوم از انسانیت محسوب می کنند ، به رسم چپاول خود ساخته ولی امر جامعه جهانی و(حومه) خود راخطاب می کنند .
  مستضعفین عالم را تحریک به ستیزه جوئی می کنند تا در جهان اسم ورسم پیدا کنند .غم واندوه را مسلک خود ساخته ودر پسِ پرده به عیاشی و خوشگذرانی ولذت طلبی پنهانی مشغول باشند حکومت سلطنتی برای خود رقم زده اند تا بر جهانیان سلطه پیدا کنند، این ماه ِ محاق روز از پس پرده بیرون خواهد آمد و رسوائی  چندین ساله خود را عیان خواهد کرد وآنگاه پس از آن جهانیان به تحقیق خواهند فهمید که طشت رسوائی این اَرازل و اُوباش چه خون هائی را به ناحق بر زمین ریخته اند و چگونه خونخواران ندای ننه من قریبم سرداده اند و با نام اسلام و سپر قرار دادن  خون به ناحق ریخته جوانان ، قرآن ها بر سر نیزه کرده اند که اسلام در خطر است و اینک  این مدعیان اسلام خود بزرگترین خطر برای جوامع مذهبی و باطلاق گسترده وعمیقی در جهان ایجاد کرده اند که واقعیت مذهب ومرام را زیر سئوال برده اند .به امید روزی که از تیر های برق در معابر عمومی آویزان شوند .تف وُ لعنت سرتا پایشان را فرا گیرد  .ندای آزادی بشر  در سراسر جهان  به گوش رسد...
لینک دوستان