شاعری در غزلش حاشیه پرداخته بود
در هـمان اولِ بــازی همه را باخته بود
میِ وُ معشوقه وساغرکه بدادش نرسید
واژه ی مندرسی بر اثرش تاخته بود
در تماشاگه حُکامِ جهان پاک نرفت
با حکایت غزلی دردل خود ساخته بود
کدخدا کشتی خود را به سرانجام رساند
ناخدا :غرق شد وُ پرده برانداخته بود
واژه ها در غزلش چهره ی بد بینی بود
سجعِ اشعار غزل :شعبدهء فاخته بود
چون زلیخا صفتی :حسرت فرهادم من
بیستون ساخته بود، قافیه نشناخته بود
انجمن بانوان:شاعری در غزلش حاشیه پرداخته بود =بیستون ساخته بود، قافیه نشناخته بود

