.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب <head> <title>انجمن ادبی اسدالله خان

انجمن ادبی اسدالله خان
ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی 
قالب وبلاگ

چه شد که از طالقانی به صدیقی رسیدیم؟

گر تو خود عمامه‌ای هستم غلام
السلام ای شیخ گریان والسلام

ایکه شد (اُزگل) همه نیروی تو
حوزه علمیه شد کیلوی تو

جز تو از هر جمعه سیرش مانده
حسرت هرشنبه پیریش مانده

هست ماهِ روزه از بار تنش
نیست از عیدی فزون را رفتنش

وارهان از (جمعه ) آزادیش ده
غرقه کن هر شنبه ها ، شادیش ده

بود این آوازها در خطبه ها
ناگهان غلتید اشک ندبه ها

پیش چشمش برقی از تاریک زد
سیل نـــوری آمد وُ باریک زد

آسمان پر رعد در تاریخ شد
کوه در هم ریخت، در تاریخ شد

کس نمی‌داند (امام ) از بی‌خودی
بِه ز نیکی دید یا بِه از بدی؟

روز سوم چون سند اِفشا شده
صبحدم بر خطبه ها امضا شده

جست از جا طالع آن خاوری
شد امام اندیشه‌ی پیغمبری

گیسوان ژولیده، در هم ریخته
اشک شادی از سند آویخته

روی خاکِ (اُزگل) خندان کشید
شد زمین مرغوب بردندان کشید

بوسه زد بر آن عبای ظلم‌سوز
روزه می آورد دوشادوش روز

نرم نرم از حوزه می آمد فرود
او خدا بود او دگر کاظم نبود

چه شد که از طالقانی به صدیقی رسیدیم؟

نامۀ آقای کاظم صدیقی به دادستان ماجرای زمین و باغ مشارالیه را وارد مرحلۀ تازه ای کرده است.


عصر ایران؛ یادداشت وارده - با نامۀ آقای کاظم صدیقی به دادستان عمومی و انقلاب تهران ماجرای زمین و باغ مشارالیه وارد مرحلۀ تازه‌ای شده و سؤالات جدیدی را قابل طرح ساخته است.

هر چند یادداشت صدر عصر ایران با طرح 5 پرسش حق مطلب را به نیکویی ادا کرده و حاجت به نکتۀ دیگری نیست و عباس عبدی هم مانند همیشه از زاویۀ متفاوتی نگریسته و پیش‌بینی کرده در صورت حضور آقای صدیقی در نماز جمعه نمازگزارانی اقدام به ترک کنند ولی خالی از لطف نیست یک نکته را هم در حاشیۀ آن 5 پرسش دقیق و آن توییت هوش‌مندانه طرح کنیم: چه شد که از طالقانی به صدیقی رسیدیم؟ طرح این پرسش از این رو اهمیت دارد که نسل تازه بداند در تاسوعا و عاشورای 57 سه میلیون نفر دنبال طالقانی راه افتادند یا نصف تهران پشت سر او به نماز می‌ایستاد و شیخ کاظم صدیقی نمی‌شناختند.

خس خس سرفه‌های طالقانی در سال‌های 57 و 58 فوج فوج را جذب کرد نه سیمای اشک‌آلود شیخ کاظم صدیقی و این که خبرگزاری فارس هم کمپین به راه انداخته یعنی نگرانی جدی‌تر از آن است که تصور می‌شود و درون اردوگاه اصول‌گرایی هم صداهایی برخاسته.

کامبیز نوروزی، حقوقدان و کارشناس رسانه در خصوص ماجرایی که برای امام جمعه موقت تهران مطرح شده، نوشت:

🔹۱_اگر ادعای صدیقی درست باشد که یک جاعل اراضی وسیع در یکی از بهترین نقاط تهران را به نامشان زده یک جعل استثنایی رخ داده که در تاریخ کیفری دنیا سابقه ندارد. یک نفر امضای کسانی را جعل می‌کند که اموالی را به نام آنها کند. از نظر حقوقی اینجا اصلا جرمی رخ نداده است چون رکن مادی جرم محقق نشده است. بگذریم که عملیات اجرایی و تشریفات اداری چنین اقدامی که آقای صدیقی مدعی شده آنقدر مفصل و‌پیچیده است که در عمل ناممکن است.

🔹۲_سند رسمی مالکیت املاک و اسناد ثبت شرکت‌ها محرمانه نیستند. کاظم صدیقی به عنوان یک شخصیت سیاسی رسمی در شمار کسانی است که زندگی مالی‌اش حریم خصوصی نیست. سند مالکیت زمین و مدارک ثبت شرکت‌ منسوب به او را منتشر کنبد تا معلوم شود کدام طرف راست می‌گوید.

🔹۳_صدیقی مدعی است اطلاعی نداشته که این اموال به نامش شده‌اند. این بی‌خبری خودش عذر بدتر از گناه است.

🔹۴_اگر حقیقت همان است که آقای صدیقی گفته است که خبر نداشت یک نفر مثلا جاعل این کارها را کرده، راه حل آن ساده است:تمام ابن اموال را فورا، عینا و‌ بطور کامل برگردانید. بیشتر از چند روز ‌وقت نمی‌گیرد. نمی‌شود مدعی باشید انتقال این اموال کار یک مثلا جاعل است ولی آن را نگه دارید و برنگردانید.

🔹۵_دفاع تبلیغاتی در این مورد بیهوده است. این شیوه دفاع این برداشت را به ذهن می‌آورد که آقای صدیقی تحت حمایت یک جریان سیاسی خاص است که مانع از کشف حقیقت می‌شود.

🔹۶_ایشان مدعی است که کسانی که این خبر را منتشر کرده‌اند می‌خواهند اعتقاد جوان‌ها را بزنند. خب آقای صدیقی و دوستانش که بسیار گفته‌اند نگران اعتقاد جوان‌ها هستند، برای نجات اعتقاد جوانها، بجای شعار تبلیغاتی مدارک و اسناد کامل را منتشر کنند تا نگذارند اعتقاد جوان‌ها به‌خطر بیافتد.

🔹۷_سکوت مقامات و سازمانهای مسئول در مورد این بحث، باور عمومی به وجود اراده مبارزه با فساد را خرابتر از این می‌کند که هست.

آقای صدیقی! این 4 کار را انجام دهید

آقای صدیقی! این 4 کار را انجام دهید

گفته‌اید اطلاع نداشتید سند را به شرکتی با سهام‌داری شما و فرزندان انتقال داده اند. بسیار خوب! از اطلاع دهنده تشکر کنید

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آقای کاظم صدیقی امام جمعۀ موقت تهران و ریاست عالیۀ ستاد امر به معروف و نهی از منکر و متولی مدرسۀ علمیۀ ازگل - مشهور به حوزۀ علمیۀ امام خمینی- گفته‌اند از انتقال اسناد مالکیت زمین/ باغ منتقل شده به مدرسۀ علمیۀ ازگل به شرکتی با سهام‌داری خود و فرزندان‌شان اطلاع نداشته‌اند و فردی با جعل امضا این کار را انجام داده است.

حمل بر صحت می‌کنیم. همیشه شعبان، یک بار هم رمضان. شنیده بودیم همواره افراد به نفع خودشان سند جعل می‌کنند، حالا لابد یک بار هم کسی بی هیچ منفعتی به سود دیگری این کار را انجام داده است. بسیار خوب! آدمی با وجنات و حسنات جناب آقای صدیقی که سخن ناصادقانه نمی‌گوید. بنا‌براین جا دارد ایشان 4 کار انجام دهند:
1. به جای این که خبرنگار تلویزیون نزد ایشان برود و هاج و واج او را بنگرد و هیچ سؤالی هم برای او پیش نیاید تا طرح کند خود حاج آقا صدیقی یک کنفرانس خبری ترتیب دهد و ترجیحا در همان محل مدرسۀ علمیۀ ازگل تا خبرنگاران مختلف بتوانند ابهامات و سؤالات خود را مطرح کنند و ایشان هم پاسخ دهد. آن بنده خدا خبرنگار تلویزیون هم باشد منتها تنها برای این که میکروفون را برای آقای صدیقی نگاه دارد.

2. اگر مصاحبه واقعی -و نه فقط با میکروفون صدا وسیما - برای ایشان دشوار است چون گفته‌اند از این قضیه – انتقال سند ملک مدرسۀ علمیه به شرکت خودشان - واقعاً اطلاع نداشته جا دارد از کسی که اطلاع داده (‌یاشار سلطانی، روزنامه‌نگار تحقیقی) تشکر کند که اطلاع داده است. کار ساده‌ای که هر یک از ما هنگام اطلاع از امری که اطلاع نداشتیم انجام می‌دهیم. به استاد اخلاق نباید درس اخلاق داد ولی اگر واقعا اطلاع نداشته‌اند و یکی پیدا شده و اطلاع داده تا این دین بر گردن‌شان نباشد قاعدتا باید تشکر کنند و بگویند: فرزندم! خبر نداشتم. ممنون که اطلاع دادی. سند را به نام مدرسۀ علمیه یا به قول خودشان حوزۀ علمیه برمی‌گردانم.

3. کار سوم همان جملۀ آخر بند بالاست. برگرداندن سند به نام مدرسۀ علمیۀ ازگل و انتشار آن. در بیانیه جدید اشاراتی شده ولی بهتر است تصاویر و اسناد هم منتشر شوند. چون ظاهرا قرار بوده این محل به تربیت‌های پیش‌حوزوی نوجوانان اختصاص یابد و با همان مجموعه مرتبط است یعنی قرار بوده باشد. استحضار دارند به لحاظ حقوقی صرف اعلام در مجمع عمومی کفایت نمی‌کند.

4. این که چه نیازی به افزودن باغ 4200 متری بوده و مهم‌تر: چگونه به تملک حوزۀ تحت تولیت ایشان درآمده هم اگر در توضیحات آقای صدیقی بیاید، بد نیست.(خطبه های دُمبه را (شارچمبه ) آیدالله کذائی (تحویل سال : چکنم چکنم 1403=>سکنم )


موضوعات مرتبط: خبر، سیاسی، طنز تلخ، طنز(فکاهی)  جُک، متفرقه، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان
برچسب‌ها: ـــثبتــــ, «باشعر, ـــثبتــ سند زیور آمده»
[ شنبه چهارم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 0:3 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اسدالله خان : علاقمند اجتماعی- سیاسی+ سیاست روز +طنز تلخ روزگار نامناسب  بروفق مرادِ  حاکمان و زیر نظر لاشخوران مفسد جهت چپاول اموال و زیر پاگذاشتن (عدالت اجتماعی ) برای نیل به قدرت روز افزونِ دنیای  واپس گرا و اسلامِ به تحریف کشیده شده برای اقتدار گداصفتان تازه به دوران رسیده به مصداق( وای به روزی که گدا معتبر شود) روضه خوان هائی که در سر هرکوچه پاتق گدا ئی خود را به نوچه های خود سرقفلی می دادند تا جای دیگری را در چنته خود در آورند ، امروزه کشور را به خاک سیاه نشانده اند تا تلافی حقارت روزهای گدائی خود را در آورند ، سربازی نرفته اند و مردم  را به اجباری می برند ، نیمی از جامعه را که ناموسان مردم هستند را در درجه دوم از انسانیت محسوب می کنند ، به رسم چپاول خود ساخته ولی امر جامعه جهانی و(حومه) خود راخطاب می کنند .
  مستضعفین عالم را تحریک به ستیزه جوئی می کنند تا در جهان اسم ورسم پیدا کنند .غم واندوه را مسلک خود ساخته ودر پسِ پرده به عیاشی و خوشگذرانی ولذت طلبی پنهانی مشغول باشند حکومت سلطنتی برای خود رقم زده اند تا بر جهانیان سلطه پیدا کنند، این ماه ِ محاق روز از پس پرده بیرون خواهد آمد و رسوائی  چندین ساله خود را عیان خواهد کرد وآنگاه پس از آن جهانیان به تحقیق خواهند فهمید که طشت رسوائی این اَرازل و اُوباش چه خون هائی را به ناحق بر زمین ریخته اند و چگونه خونخواران ندای ننه من قریبم سرداده اند و با نام اسلام و سپر قرار دادن  خون به ناحق ریخته جوانان ، قرآن ها بر سر نیزه کرده اند که اسلام در خطر است و اینک  این مدعیان اسلام خود بزرگترین خطر برای جوامع مذهبی و باطلاق گسترده وعمیقی در جهان ایجاد کرده اند که واقعیت مذهب ومرام را زیر سئوال برده اند .به امید روزی که از تیر های برق در معابر عمومی آویزان شوند .تف وُ لعنت سرتا پایشان را فرا گیرد  .ندای آزادی بشر  در سراسر جهان  به گوش رسد...
لینک دوستان