.«ـــــــــــثبتـــــ سابق»کاتب ویژه اسدالله خان کاتب <head> <title>انجمن ادبی اسدالله خان

انجمن ادبی اسدالله خان
ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی 
قالب وبلاگ

انجمن ادبی اسدالله خان(طنز(ایرج میرزا (بدون شرح« :خر، سیاه ،سفید) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

بردی از یادم .....دادی بر بادم ....با یادت شادم

دل به تو دادم.... در دام افتادم.... از غم آزادم

دل به تو دادم فتادم به بند

ای گل بر اشک خونینم بخند

سوزم از سوز نگاهت هنوز

چشم من باشد به راهت هنوز

چه شد آنهمه پیمان ....که از آن لب خندان

بشنیدم و هرگز.... خبری نشد از آن

کی آیی به برم.... ای شمع سحرم

در بزمم نفسی .... بنشین تاج سرم.... تا از جان گذرم

پا به سرم نه .... جان به تنم ده

چون به سر آمد عمر بی ثمرم

نشسته بر دل غبار غم زآنکه من در دیار غم

گشته ام غمگسار غم.... امید اهل وفا تویی

رفته راه خطا تویی .... آفت جان ما تویی

بردی از یادم .... دادی بر بادم .... با یادت شادم

دل به تو دادم.... در دام افتادم.... از غم آزادم

دل به تو دادم فتادم به بند

ای گل بر اشک خونینم بخند

سوزم از سوز ِ نگاهت هنوز

چشم من باشد به راهت هنوز....

اجرا : ويگن و بانو دلكش

آرامگاه بانو دلکش ، آوازه خوان افسانه ای تاریخ موسیقی ایران زمین

جام طلا

سحر که از کوه بلند جام طلا سرمیزنه

بیا بریم صحرا که دل بهر خداش پرمیزنه

بیا بریم جون کیجا دنبال اون مرد جوون

تو دامن چین دار خود پر بکنیم دانه و ریحون

مرغک زیبا روی چمن ها میخونه

نغمه ی شورش کرده دلم را دیوونه

دفتر گل در مکتب بستان بگشوده ست

بلبل از آنها درس وفایی میخونه

ما همه اهل صفاییم

بنده ی خاص خداییم

چشمه ی مهر و وفاییم

ترانه سرا : ایرج فاطمی آهنگ : مجید وفادار دستگاه : شور آوازه خوان : بانو دلکش


موضوعات مرتبط: خبر، سیاسی، غزل، طنز تلخ، ـــــــثبتـــــ، #فرمایشات اسدالله خان، مناسبت
برچسب‌ها: طنز, ـــثبتـــ, مرغ شب, ایرج بسطامی
[ شنبه پانزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 19:54 ] [ ـــــثبتـــــ ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اسدالله خان : علاقمند اجتماعی- سیاسی+ سیاست روز +طنز تلخ روزگار نامناسب  بروفق مرادِ  حاکمان و زیر نظر لاشخوران مفسد جهت چپاول اموال و زیر پاگذاشتن (عدالت اجتماعی ) برای نیل به قدرت روز افزونِ دنیای  واپس گرا و اسلامِ به تحریف کشیده شده برای اقتدار گداصفتان تازه به دوران رسیده به مصداق( وای به روزی که گدا معتبر شود) روضه خوان هائی که در سر هرکوچه پاتق گدا ئی خود را به نوچه های خود سرقفلی می دادند تا جای دیگری را در چنته خود در آورند ، امروزه کشور را به خاک سیاه نشانده اند تا تلافی حقارت روزهای گدائی خود را در آورند ، سربازی نرفته اند و مردم  را به اجباری می برند ، نیمی از جامعه را که ناموسان مردم هستند را در درجه دوم از انسانیت محسوب می کنند ، به رسم چپاول خود ساخته ولی امر جامعه جهانی و(حومه) خود راخطاب می کنند .
  مستضعفین عالم را تحریک به ستیزه جوئی می کنند تا در جهان اسم ورسم پیدا کنند .غم واندوه را مسلک خود ساخته ودر پسِ پرده به عیاشی و خوشگذرانی ولذت طلبی پنهانی مشغول باشند حکومت سلطنتی برای خود رقم زده اند تا بر جهانیان سلطه پیدا کنند، این ماه ِ محاق روز از پس پرده بیرون خواهد آمد و رسوائی  چندین ساله خود را عیان خواهد کرد وآنگاه پس از آن جهانیان به تحقیق خواهند فهمید که طشت رسوائی این اَرازل و اُوباش چه خون هائی را به ناحق بر زمین ریخته اند و چگونه خونخواران ندای ننه من قریبم سرداده اند و با نام اسلام و سپر قرار دادن  خون به ناحق ریخته جوانان ، قرآن ها بر سر نیزه کرده اند که اسلام در خطر است و اینک  این مدعیان اسلام خود بزرگترین خطر برای جوامع مذهبی و باطلاق گسترده وعمیقی در جهان ایجاد کرده اند که واقعیت مذهب ومرام را زیر سئوال برده اند .به امید روزی که از تیر های برق در معابر عمومی آویزان شوند .تف وُ لعنت سرتا پایشان را فرا گیرد  .ندای آزادی بشر  در سراسر جهان  به گوش رسد...
لینک دوستان